چاپ کتاب رمان عاشقانه انتقام شیرین از سمیرا رحیمی در انتشارات آموزشی و پژوهشی بوعلی
بخشی از صفحات اولیه رمان عاشقانه و زیبای انتقام شیرین
سلام . من آوا مهر آرا هستم . دارای مدرک شیطنت کنجکاو و خوشتیپ و همه چیز تموم ،چه
قدر از خودم تعریف میکنم من هههههه . تازه کنکورم رو دادم و منتظر نتیجه نشستم . داداشم
اسمش آراد هستش . خیلی خوشتیپ و زیباست . یه شرکت داره و خودش مهندسی عمران خونده.الان هم رییس شرکته . بابام حمید مهرآرا یه شرکت تجاری داره و مامان مریمم که یه دبیربازنشسته هستش . منم که فرزند دوم و آخر و به قول داداشم ته تغاری. موهام بلند و خرمایی رنگ،چشمام به رنگ دریا ، آبیِ آبی ، پوستم سفید ، قدم تقربیا بلند ، اندامی و نه لاغر و نه تپل ، عالی وشیک.
– آوا آوا
– جانم مامان اومدم
از تو تختم بلند شدم و رفتم تو آشپزخونه پیش مامانم و گفتم :
– جانم مامان
– مادر بیا این میز رو پچین تا صبحونه بخوریم
– چشم
داشتم میز رو میچیدم که یکی محکم زد پس کلم دستم گرفتم به سرم یه جیغ کشیدم و برگشتم
و دیدم بعــله آقا آراد مثل عزرائیل بالا سرم ایستاده و نیشش بازه.دستم رو یواش از پشت بردم رویمیز و پارچ آب یخ رو برداشتم و تو یه حرکت شالاپ خالی کردم رو آراد. بیچاره هنگ کرد . از فرصت استفاده کردم و دِ برو که رفتی . مثل جت از جلو چشمش در رفتم که آراد به خودش اومد و دنبالم کرد . حالا من بدو اون بدو،تو هال از روی مبل میپریدم میرفتم زیر میز رد میشدم این آراد زلیل مرده هم مثل اسب دنبالم میومد. رفتم تو حیاط میخواستم از تو باغچه رد شم که نمی دونم چی شدکه پام خورد به لبه باغچه و تَـــلَــق افتادم . آراد تا این صحنه رو دید دستشو گرفت به شکمش و مثل بمب منفجر شد از خنده. …..
برای دریافت کتاب اینجا را کلیک کنید
بازدیدها: 1
اولین باشید که نظر می دهید